برای تنها بهار زندگی ام صادق مهربانم

چشم:

من اشک تو چشمم شدی

دیوانه ام بندم شدی

آهنگ بی پایان من

هستی من دنیای من

من چون زمانه از توام

هم جنس تو بیگانه ام

من عاشقم معشوق من

هیچ از خودت پرسیده ای

آن چیست از چشمان تو

تا عمق جانم جاری است

ای نازنین تنهای من

هستی بنامت زنده است بودن دلیلی دیگر است...

تو را خواهم:

تورا گر روزها باهم ستیزند

تو را گر سالها هر دم بمیرم

تو را خواهم ...

بمیرم من چه کردم با امیدم

چه دانم زندگی اصلش همین است

ببین با خود چه کردی؟

نازنیننم...

مرا با من جدا کردی عزیزم

کجایی زینتم ای همدم من

تورا خواهم نه این گونه

کجایی...

تو را خواهم, همین حالا

نه سرد وخشک و پاییزی

نه گرم وعالی وآبی

تو را خواهم همان گونه که رفتی

همان روزی که بر سایه نشستی

چگونه گویم ای دنیا

دلیل من تویی تنها

تو راخواهم...تو راخواهم

عکسای جدید طاهای گل:

طاهای عزیزتر از جانم

تکبیر تو دل را روشن می کند راز پنهان را آشکار می کند ذکر تو

دل را غوغا می کند پروردگارا من آمده ام تو مرا بپذیر می دانم

که هنوز از کینه ی دل آزاد نشده ام وگرفتارم به دنیا مرا بپذیر

...خدایا! تو دانایی ومن نادان کمکم کن

امروز از روزهایی که هیچ به یاد ندارم می نوسیم، نمی شود چیزی نوشت، من یادم نمی آید چرا به دنیا آمدم یا کجا بودم، چطور راه رفتن یاد گرفتم و چطور حرف زدم؟

هیچیادم نیست خدا چرا من را خلق کرد ...

اما دوست دارم ،دوست داشتن را ...خوب بودن را... اما نمی دانم چرا نمی شود خوب ماند می دانم خدا فراموشم نکرده

اما معنای سکوت را می فهمم چیزی نمی گزید تا من بازیگر نقش خویش باشم ، خدایا مددی کن تا حسینی باشیم تا در قیامت نگویند چرا پرونده ات امضا ندارد...

امام حسین (ع):

اگر شما را به جهان دین و آیینی نیست لااقل مردم آزاده به دنیا باشید

یادمان باشد اگر از جنس خاکیم، خود را اسیر خاک نکنیم

ای خدا کاش می دانستم تو کجایی چگونه می شود به تو رسید قبل از آتکه تو به به من برسی ، هر وقت فراموشت کردم باز گفتی اقرآ، ودوباره مرا عاشقت کردی...

بی توآسمان من رنگی ندارد، بی تو حتی زندگی ام هیچ بهانه ای ندارد، نیستی ونمی دانی کجای این دنیا منتظرت هستم...

نبودی آن لحظه ها که ثانیه ها را پشت سر هم برای رسیدن به تو شمارش کردم...