
امروز از روزهایی که هیچ به یاد ندارم می نوسیم، نمی شود چیزی نوشت، من یادم نمی آید چرا به دنیا آمدم یا کجا بودم، چطور راه رفتن یاد گرفتم و چطور حرف زدم؟
هیچیادم نیست خدا چرا من را خلق کرد ...

اما دوست دارم ،دوست داشتن را ...خوب بودن را... اما نمی دانم چرا نمی شود خوب ماند می دانم خدا فراموشم نکرده
اما معنای سکوت را می فهمم چیزی نمی گزید تا من بازیگر نقش خویش باشم ، خدایا مددی کن تا حسینی باشیم تا در قیامت نگویند چرا پرونده ات امضا ندارد...
نظرات شما عزیزان:
dina 
ساعت20:53---8 تير 1393
چه قشنگ
marjan 
ساعت12:32---8 تير 1393
خودم آس
رفیقام خاص
دنیا مال ماس
گور بابای اونیکی مارو نخواس
صدای خندیدنمون تو هواس
سرمونم همیشه بالاس
چون بالا سرمون خداس
اره عزیزم اینجویاس
ziziemdad 
ساعت12:25---8 تير 1393
خییییییییییلی قشنگ بود اورین
غم عشق 
ساعت11:29---8 تير 1393